برای ستایش تو همین سنگریزه ها کافی است تا از تو بتی بسازم
برای ستایش تو همین سنگریزه ها کافی است تا از تو بتی بسازم

برای ستایش تو همین سنگریزه ها کافی است تا از تو بتی بسازم

مجنون

نیم شب مجنون به خلوتگه راز  

شکوه ها برد بر خدایش در نماز 

من که با لیلی نیم از روی آز  

او همی دارد به من ابرو و ناز

بهار

نسترن با رقص باد 

می خرامد در بهار 

نرگس از سودای یار  

شهربانوئی بی قرار 

...خوش به حالت روزگار