برای ستایش تو همین سنگریزه ها کافی است تا از تو بتی بسازم
برای ستایش تو همین سنگریزه ها کافی است تا از تو بتی بسازم

برای ستایش تو همین سنگریزه ها کافی است تا از تو بتی بسازم

آدم هفت خط

روایتی درمورد ریشۀ تاریخی اصطلاح "هفت خط" وجود دارد. این روایت بر می گردد به آئین شرابخواری در حضور پادشاه در دوران ساسانیان. در آن زمان پیمانه های ظریف و زیبائی از شاخ گاو یا بزکوهی درست می کردند که چون پایه نداشته است کسی نمی توانسته آن را روی زمین یا میز بگذارد و از نوشیدن شرابِ ریخته شده در پیمانه اش طفره برود. از این رو دارندۀ جام مجبور بوده است محتویات آنرا لاجرعه سربکشد. اما برای اینکه کسی بیش ازاندازۀ ظرفیت خود باده گساری نکند واز سرِ مستی با حرکت و یا گفتار خود، احترام و شأن مجلس شاهانه را از بین نبرد، هر کدام از مدعوین، پیمانه (شاخ) مخصوص خود را داشته که به جهت تعین میزان توانائی او در باده گساری خطی در داخل آن شاخ کشیده شده بوده که ساقی برای دارنده پیمانه فقط تا حدِ همان خط، شراب در پیمانه اش می ریخته است .

به مرور زمان تمامی پیمانه های شراب را با هفت خط، مشخص و درجه بندی کردند. در مجالسی که پادشاه حضور داشته است، میهمانان معمولاً از سه تا شش خط شراب می نوشیده اند. اما بودند افرادی که " لوطی" نیز خوانده می شده اند که تا هفت خط را شراب می نوشیدند بدون آنکه حالتی مستانه درآنها ظاهر شود که در پی آن دست به حرکاتی بزنند که موجب هتکِ حرمتِ حضور پادشاه در مجلس بشود.

این قبیل افراد را "هفت خط" می نامیده اند، یعنی که آنها افرادی صاحب ظرفیت و زرنگ بوده و به کلیه رموز و فنون شرابخواری تسلط کامل داشته اند.

این اصطلاح به مرور زمان جنبه عام و مَجازی پیدا کرده و در فرهنگ عامه به افراد باهوش و زیرک و مرد رند "هفت خط" اطلاق گردیده است. 

هر یک از خطوط هفتگانه جام شراب، اسم ویژۀ خود را داشته است:

1- خط مزور - کمترین میزان شراب در جام

2- خط فرودینه

3- خط اشک

4-  خط ازرق (خط شب، خط سیاه یا خط سبز) این خط کاملاً در وسط پیمانه بوده و خط اعتدال درشرابخواری محسوب می گردیده است.

5-   خط بصره

6-    خط بغداد

7- خط جور که لب پیمانه بوده و جام بیش از آن جا نداشته؛ به عبارت دیگر جام لبریز از شراب می بوده است

روزی که شهرستان انبار (عراق) «پیروزشاپور» نام گرفت

در پی پیروزی بر گوردیان سوم امپراتور روم، شاپور یکم شاه ساسانی ایران یکم ژوئن سال 243 میلادی شهر «انبار» واقع در 60 کیلومتری غرب بغداد امروز را به شهر «پیروز شاپور» تغییر نام داد. چندی پس از آن شکست، گوردیان به دست افرادش کشته شد و ژنرالهای رومی حاضر در محل، فیلیپ را به امپراتوری روم انتخاب کردند که با شاپور صلح کرد و امتیازات فراوان به او داد. در برخی نوشته ها آمده است که شاپور یکم «انبار» را پس از عمران و آبادی و انتقال جمعیت بیشتر به آنجا که مرکز شهرستان بود، «پیروز شاپور» نامیده بود. توافق بر سر صلح در همین محل حاصل آمده بود. به درستی دانسته نیست که از چه زمانی این منطقه که اینک ایالت الانبار (عراق) خوانده می شود به نام قدیمی خود بازگشت داده شده است. (انبار واژه ای فارسی است).
    ایالت انبار که 12 قرن بخشی از قلمرو ایران بود پس از اشغال نظامی عراق توسط آمریکا در دهه یکم قرن 21 تا چند سال به صورت کانون اصلی مقاومت و زد و خورد درآمده بود.
     شاپور یکم که در سال 242 شاه ایرانیان شده بود جنگ با رومیان را از پدرش، اردشیر، به ارث برده بود. شاپور یکم پس از پیروزی بر گوردیان سوم و امضای قرارداد صلح با فیلیپ، عازم شمال خاوری ایران شد و در طول همین سفر بود که از عقاید «مانی» آگاه گردید و برای مدتی کوتاه به پشتیبانی از او برخاست.

اگر شاه ایران به اندرز امپراتور چین توجه کرده بود

«لیو بانگ» که به نام «گائو زو» امپراتور چین شده بود در می سال 198 پیش از میلاد ایران را به اتحاد با چین دعوت کرد. «گائو زو» در نامه خود که به اردوان سوم چهارمین شاه ایران از دودمان اشکانی تسلیم شد پیش بینی کرده بود که اگر هم دولت آنتیوکوس سوم در انتاکیه (از جانشینان اسکندر) از میان برود جایش را دولت دیگری از غرب (رومیان) خواهند گرفت و شرق را آسوده نخواهند گذارد مگر این که متحد شود. اردوان که سخت درگیر جنگ با آنتوکوس سوم بود به واقعیتی که گائو زو در نامه اش نوشته بود توجه نکرد و مناسبات ایران و چین در همان سطح سابق باقی ماند. در آن زمان آنتیوکوس سوم که مردی جاه طلب بود دست به جهانگشایی و توسعه قلمرو زده بود به گونه ای که دو دولت محلی واقع در آناتولی از رومیان استمداد کرده بودند که خود در صدد تصرف یونان و مقدونیه و همسایه شدن بی واسطه با ایران برآمده بودند و این استمداد بهانه خوبی به دست رومیان تازه به قدرت رسیده داد که متوجه شرق شوند. گائو زو موسس دودمان «هان» در چین که بر جای دودمان شین (چین) نشسته بود از سال 202 تا سال 195 پیش از میلاد امپراتور چین بود و یکم جون این سال (2 هزار و 201 سال پیش) درگذشت. «تاریخ» او را مردی با تدبیر و دوراندیش مورد قضاوت قرارداده است. اگر اردوان سوم به نامه گائو زو توجه کرده بود شاید درگیری 800 ساله ایران و روم صورت نمی گرفت.

زنجیر عدالت

خسروانوشیروان، شاه ایران در سده ششم میلادی برای شنیدن تظلمّات اتباع، در کاخ خود در تیسفون که هنوز باقی است طناب و زنگی تعبیه کرده بود [زنجیر عدل] تا هرکس که شکایت و نظر اصلاحی دارد و بخواهد آن را با او درمیان بگذارد به میدان مجاور کاخ برود و طناب [زنجیر] را بکشد و زنگ را به صدا درآورد تا او برای شنیدن شکایت و یا ترتیب دادن ملاقات حضوری با آن فرد در بالکن کاخ حضور یابد. خسروانوشیروان یک شاه فیلسوف بود و با تعمیم عدالت در قلمرو خود، تاریخنگاران اورا «دادگر» لقب داده اند. تامین عدالت و حفظ آن نیاز به یک نظارت دائمی بی طرفانه [غیر دولتی] دارد. سیستم تامین عدالت که خسروانوشیروان بنیاد نهاده بود پس از درگذشت او از میان رفت و ظلم جای آن را گرفت و دیدیم که تداوم همین ظلم، به عُمر امپراتوری ایران و سه قرن تنها ابرقدرت جهان ـ پس از 13 قرن پایان داد. چرا؟، زیراکه ایران پس از خسروانوشیروان فاقد یک سازمان نظارتی بود تا تامین عدالت که او برای ایرانیان برقرارکرده بود ادامه یابد. 

 دکتر کیهانی زاده

زورق

 

خوشه افکارم 

داس ماهش پیچید 

تا که از برکه چشمش راز ها جامه درید  

زورق بشکسته دل 

در بستر آن جاری سرخ می لغزید

سر انگشانم  

به تمنای وصال می لرزید  

.....

ای بسا کاسه دل 

در طلبش می جوشید